چرا نباید اسطوره ساخت؟
نکته:این مطلب یک مطلب تحقیقی و فلسفی نیست و تنها بر آمده از زیست بنده است!
انسان در موقعیت های گوناگون خود رو وِغف میدهد و عادت میکند
عادت کردن یعنی آنقدر کاری را با آگاهی انجام بدهیم که به آن ((عادت)) کنیم و دیگر برای انجام دادن آن کار آگاهی کمتری نیاز داشته باشیم و یا حتی گاهی هیچ آگاهی نیاز نداشته باشیم
این مطلب را در اینجا نگه میداریم!
از طرفی دیگر انسان در ساختار ذهنش وقتی از یک عاملی که آن را علت(مثل یک شخص یا یک عقیده)میداند،چندین معلول که به نظرش درست باشد و مطابق با میل او باشد دریافت کند،در ذهن او این تفکر و این نوع فکر درست میشود که هر چه از آن علت برخیزد مانند معلول های دریافت شده درست و مطابق با میل است و از همین داستان تعصب ها ایجاد میشود
حال میتوانیم بهتر بگوئیم که:
((انسان در ذهن خود هنگامی که از یک علت ، چند معلولِ درست دریافت کند به درستی معلول ها عادت کرده))
خب که چی؟!
بعد از این اتفاق در ذهن تعصب ها ساخته میشود و علتی که در ذهن معلول هایش درست و صحیح و مورد قبول شخص است اسطوره میشود
بعد از این داستان ها میرِسیم به سوال!
چرا نباید اسطوره ساخت؟
در جواب باید گفت که اگر اسطوره(علتی که در ذهن فرض میشود همه ی معلول های آن درست است)ساخته شود شخصی که اسطوره شده اهمیت پیدا میکند نه راه و هدف آن
اگر از کسی اسطوره بسازیم تبدیل شدن به او آنقدر دست نَیافتنی میشود که دیگر کسی تلاش نمیکند مانند او و حتی از آن بهتر بشود
برای طرفداران دنیای هیپ هاپ اگر بخوام مثالی بزنم:
اگر از توپاک ما اسطوره بسازیم دیگر کسی سعی نمیکند مانند توپاک(رپر آمریکایی که ترور شد توسط دولت) بشود و در راه توپاک شدن تلاشی نمیکند
این در حالی است که ما هنوز به صدها توپاک نیاز داریم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر